مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • کرنا | کَرْنا، از معروف‌ترین سازهای کهن بادی با کاربردهای مختلف در فرهنگ مردم.
  • کرمانشاهی، رقص | کِرْمانْشاهی، رَقْصِ، از شناخته‌شده‌ترین رقصهای رایج در مناطق کردنشین، به‌ویژه سنندج و توابع آن، که به‌سبب موسیقی‌اش، به کرمانشاهی معروف است.
  • کرمانجی، رقص | کُرْمانْجی، رَقْصِ، یا لیستِک، از مهیج‌ترین رقصهای کرمانجهای خراسان.
  • کرل، سفرنامۀ | کَرُل، سَفَرْنامۀ، یا «از یک چای‌خانۀ ایرانی»، عنوان گزارش مایکل کرل، ماجراجوی انگلیسی از سفر به ایران در سدۀ 20 م.
  • کرفس | کَرَفْس، گیاهی بوته‌ای با ساقۀ بلند، برگهای دم‌دراز و مصارف خوراکی و درمانی.
  • کرسی | کُرْسی، چهارپایه‌ای چوبی که در فصلهای سرد سال، روی منقل یا چالۀ کرسی می‌گذارند، لحافی روی آن می‌کشند و زیر لحاف می‌نشینند تا از سرما محفوظ بمانند.
  • کرسن، سفرنامه | کِرِسُن، سَفَرْنامۀ، یا «ایران: شرقِ در حال بیداری»، عنوان سفرنامۀ مصور ویلیام پن کرسن در اوایل سدۀ 20 م، شامل ارائۀ مشاهدات وی از زندگی گروههای مختلف اجتماعی در شمال ایران، تهران، قم، کردستان، بوشهر، بندرعباس، نیز ارائۀ تصاویر ویژه و گاه منحصربه‌فرد در حوزۀ مردم‌شناختی.
  • کرزن، سفرنامه | کُرْزُن، سَفَرْنامۀ، یا ایران و قضیۀ ایران عنوان اثری مفصل دربارۀ سرزمین، تاریخ و فرهنگ ایران، به قلم جرج ناتانیل کرزن، سیاستمدار برجستۀ انگلیسی، که در اواخر عصر ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر کرده است.
  • انارکی | انارکی / anâraki/ ، از گویشهای ایرانی نو دستۀ غربی، گروه گویشهای مرکزی شاخۀ جنوب شرقی، که در شهر انارک رواج دارد. این گویش همراه با گویشهای یزدی، کرمانی، نایینی، اردستانی، زفره‌ای و کلیمیان کرمان در یک گروه قرار می‌گیرد. انارکی به گویش نایینی بسیار نزدیک است (لُکوک، 313) و گونه‌ای فرعی از گویش نایینی به ‌شمار...
  • ارکینی | ارکینی / arkini/ ، گونه‌ای از گویش لری، از گویشهای ایرانی دستۀ غربی، گروه گویشهای جنوب غربی، شاخۀ گویشهای لری. گویشوران ارکینی ساکنان 5 روستای شهرستان ابهر واقع در استان زنجان هستند.
  • کردی، سفرۀ |
  • کردی، رقص | کُرْدی، رَقْصِ، از انواع رقصهای رایج در مناطق کردنشین.
  • کرچک | کَرْچَک، یا بیدانجیر، از گیاهان کاربردی در فرهنگ مردم.
  • کرجی |
  • کرب زنی |
  • کرباس و کرباس بافی | کَرْباس و کَرْباسْ‌بافی، پارچه‌ای کم‌بها، بافته‌شده از ریسمانی پنبه‌ای و ضخیم.
  • کرامات |
  • کدو مطبخ قلندری | کَدو مَطْبَخِ قَلَنْدَری‌، کتابی به نثر آمیخته به نظم از ادهم خلخالی (د 1052 ق/ 1642 م).
  • کدو قلقله زن | کَدو قِلْقِله‌زَن، از افسانه‌های مشهور و رایج ایرانی.
  • کدو | کَدو، گیاهی علفی، بالارونده با برگهایی بزرگ و ساقه‌ای ضخیم و میوه‌ای بزرگ به شکلهای کروی و دراز با مصارف دارویی، خوراکی، و نیز یکی از اسباب خانه. دربارۀ این گیاه باورهایی در فرهنگ مردم رایج است.
  • کردی کرمانشاهی | کردی کرمانشاهی / kordi kermânšâhi/ ، از گویشهای کردی جنوبی. مجموعه‌زبانهای کردی (بلو، 327؛ مکاروس، 587) از زبانهای ایرانی نو شمال‌غربیِ (هیگ، 8؛ ویندفوهر، 12) خانوادۀ بزرگ زبانهای هندواروپایی هستند. زبانهای کردی را به 3 شاخۀ شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم می‌کنند. در شاخۀ کردی جنوبی، گویشهای کرمانشاهی، کلهری، سنج...
  • بوشهری | بوشهری \bušehri\، گویش شهرستان بوشهر، از گویشهای ایرانی نو و گروه گویشهای جنوب غربی، شاخۀ گویشهای ناحیۀ فارس (حسن‌دوست، 1/ مقدمه، 18).
  • کدخدا | کَدْخُدا، از مناصب سنتی در ساختار مدیریت روستایی با نقش فرهنگی در زندگی اجتماعی مردم.
  • کدبانو | کَدْبانو، بانوی خانه، که نقشی اساسی در خانواده دارد و باورها و رفتارهایی حول این نقش شکل گرفته است.
  • کحل |
  • کحال |
  • کچلی | کَچَلی، از بیماریهای پوستی، که در گذشته بیشتر میان اطفال شایع بود.
  • کچل | کَچَل، یا گر، کسی که موی سر ندارد.
  • کچ گردان، کشتی | کَچِّ‌گَرْدان، کُشْتی، از کشتیهای محلی و بسیار رایج در منطقۀ سیستان.
  • کجاوه |
  • کتیرا | کَتیرا، صمغی به رنگ سفید یا زرد، بی‌بو و بی‌طعم با کاربردهای دارویی و درمانی، صنعتی و اقتصادی در فرهنگ مردم.
  • کته |
  • کتولی | کَتولی، از مقامات آوازی مازندران که بعدها به موسیقی نیز راه یافت.
  • کتل | کُتَل، تیرکی با پوششی استوانه‌ای‌شکل، به رنگ سبز یا سیاه یا ترکیبی از رنگها که در سوگواریهای ماه محرم، آن را معمولاً به‌صورت جفتی حمل می‌کنند؛ و نیز اسبی که در مراسم عزاداری آن را حرکت می‌دهند.
  • کتری |
  • کتره، رقص | کَتِرَه، رَقْصِ، یا کَتِراوِشتِن، گونه‌ای رقص در گیلان و دیلمان.
  • کتان |
  • کتاب کوچه | کِتابِ کوچه، فرهنگ‌واره‌ای تألیف احمد شاملو (1379-1304 ش)، دربردارندۀ لغات، اصطلاحات، کنایات، مثلها، باورها و دیگر عناصر مربوط به فرهنگ مردم ایران.
  • کتاب | کِتاب، وسیلۀ ضبط و انتقال مکتوب سنن عقلی و علمی یک جامعه.
  • کپنک |
  • کبیرکوه | کَبیرْکوه، رشته‌کوهی در استان ایلام و بخشی از کوهستان زاگرس با بازتابهایی در فرهنگ مردم.
  • کبوترخانه | کَبوتَرْخانه، یا کبوترخان/ کفترخانه/ برج کبوتر، برجهایی مرتفع برای نگهداری و پرورش انواع کبوتر به‎منظور تغذیه از گوشت و بهره‎برداری از کود آنها در کشاورزی.
  • کبوتربازی | کَبوتَرْبازی، یا کفتربازی/ عشق‌بازی، از بازیها و سرگرمیهای کهن و ویژۀ مردان.
  • کبوتر | کَبوتَر، از پرندگان اهلی با کارکردهایی در فرهنگ مردم.
  • رودبار الموت | رودبارِ الموت / rudbâr-e ʔalamut/ ، گویشی متعلق به شاخۀ آذری (گویش قدیم آذربایجان) که گاه تاتی نیز خوانده می‌شود. شاخۀ آذری از گروه گویشهای شمال غربی ایران به شمار می‌رود (حسن‌دوست، 1/ هفده).
  • کبک | کَبْک، پرنده‌ای از خانوادۀ قرقاول با کارکردهایی در فرهنگ مردم.
  • کبریت بازی |
  • کبدی |
  • کباده |
  • کبابی |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: